پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید)


در حال بارگذاری
25 می 2025
پاورپوینت
2698
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

با فایل پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) یک ارائه‌ی بی‌نقص بسازید!

پاورپوینتی زیبا و کاربردی:

فایل پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) شامل ۱۲ اسلاید کاملاً حرفه‌ای و چشم‌نواز است که برای ارائه‌ی مستقیم یا چاپ آماده شده‌اند.

آنچه فایل پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) را متمایز می‌کند:

  • طراحی مدرن و هدفمند: پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) با ترکیب رنگ‌ها و چیدمان هوشمندانه، به انتقال بهتر مفاهیم کمک می‌کند.
  • کاربری راحت و سریع:پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) بدون نیاز به ویرایش‌های پیچیده، فقط فایل را باز کنید و ارائه دهید.
  • کیفیت بالا برای نمایش: همه‌ی اسلایدها با رزولوشن مناسب و ساختاری منظم آماده ارائه هستند.

ساخته‌شده با دقت و استانداردهای بالا:

پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) با رعایت جزئیات طراحی شده تا در هر محیطی بدون مشکل نمایش داده شود. هیچ‌گونه بهم‌ریختگی یا ایرادی در اسلایدهای پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) وجود ندارد.

تذکر:

در صورت مشاهده‌ی تفاوت در کیفیت، احتمال استفاده از نسخه‌های غیراصلی وجود دارد. نسخه معتبر پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) با دقت توسط تیم طراحی آماده شده است.

همین حالا دانلود کن و با پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) مخاطب‌هات رو تحت تاثیر قرار بده!


بخشی از متن پاورپوینت برتر و ارزشمند تک‌تیرانداز ساوجبلاغی ۳۰ بار به جبهه اعزام شد (۱۲ اسلاید) :

به گزارش ایرنا از نوید شاهد البرز؛ در صبحگاهی پاییزی، ششم مهرماه سال ۱۳۳۸، در روستای کوهپایه‌ای هیو از توابع ساوجبلاغ، در خانواده‌ای زحمتکش و مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که او را سعدی نام نهادند. روستای هیو با کوچه‌های خاکی و خانه‌های خشتی‌اش، در دامنه‌های سرسبز البرز آرمیده بود. پدرش علی با دستان پینه‌بسته‌اش در معدن زغال‌سنگ محلی کار می‌کرد و مادرش فاطمه، زنی پارسا بود که در خانه‌ای محقر با سقفی چوبی، پنج فرزند را با قناعت پرورش می‌داد.

سعدی دوران ابتدایی را با موفقیت در مدرسه روستا گذراند. معلمش به یاد می‌آورد همیشه اولین نفری بود که سؤال می‌پرسید و اشتیاق عجیبی به یادگیری داشت اما فقر خانواده او را مجبور به ترک تحصیل کرد. روزها در معدن کار می‌کرد و شب‌ها به صورت خودآموز درس می‌خواند. بعدها مهارت لوله‌کشی را نیز آموخت و به گفته هم‌محله‌ای‌ها «با همان دستان پینه‌بسته، لوله‌کشی خانه‌های بسیاری از همسایگان را رایگان انجام می‌داد.»

در آستانه انقلاب، سعدی نوجوانی هجده‌ساله بود که با شور و شوق در تظاهرات شرکت می‌کرد. یکی از دوستانش تعریف می‌کند: «در راهپیمایی‌ها همیشه جلوتر از همه حرکت می‌کرد و شعار می‌داد. یک بار در تظاهرات ساوجبلاغ، با وجود تیراندازی مأموران، به کمک مجروحان شتافت.»

در شهریور ۱۳۵۸ به خدمت سربازی رفت. ابتدا در لشکر ۲۱ حمزه مستقر در تهران خدمت کرد، اما با شروع جنگ تحمیلی، داوطلبانه به جبهه‌های جنوب اعزام شد. پس از پایان خدمت، تنها پنج ماه در خانه ماند و آن‌هم برای نامزدی کوتاه‌مدتی که به دلیل عشقش به جبهه ناتمام ماند.

در تیپ حضرت رسول(ص) تحت فرماندهی شهیدان متوسلیان و همت به تک‌تیرانداز ماهری تبدیل شد. در عملیات فتح‌المبین، آنچنان شجاعتی از خود نشان داد که فرمانده‌اش گفته بود: «سعدی آنقدر به خطوط دشمن نزدیک شد که ما نگران حالش بودیم، اما او با آرامش خاصی هدف‌گیری می‌کرد.»

وصیت‌نامه:

در بخشی از وصیت‌نامه‌اش خطاب به خانواده نوشته بود: «پدر و مادر عزیزم! اگر در این راه کشته شدم، گمان نکنید فرزندتان را از دست داده‌اید. من به آرزوی دیرینه‌ام رسیده‌ام. از شما می‌خواهم با چشمانی خشک و دلی مطمئن به رحمت خدا، مرا بدرقه کنید. خواهران و برادرانم! همیشه در راهپیمایی‌ها شرکت کنید و مانند حضرت زینب(س)، پرچمدار حق باشید.»

در غروب دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در جاده اهواز-خرمشهر، هنگام مقابله با تانک‌های دشمن، آخرین جمله‌اش این بود: «خدایا! شکرت که این توفیق را به من دادی.» سپس ترکش خمپاره‌ای به سینه‌اش اصابت کرد و او را به فیض عظمای شهادت رساند.

پیکر پاکش پس از انتقال به زادگاهش، در میان اشک و آه مردم روستا تشییع شد. مادرش در حالی که بر مزارش ایستاده بود، گفت: «همان‌طور که با لبخند به جبهه رفتی، امروز هم با لبخندت ما را دلداری می‌دهی.»

امروز نام شهید سعدی سامانی‌پور بر تابلوی مدرسه‌ای در زادگاهش می‌درخشد. هر ساله در سالگرد شهادتش، مردم روستا با برگزاری مراسمی پرشور، از این شهید بزرگوار تجلیل می‌کنند.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.